یک رنج بینهایت
دنیا بدون فکر تو خارج ز طاقت است
یک رنج بینهایت و بیاستقامت است
من دوزخ تو را به بهشت جهانیان-
ترجیح میدهم؛ که درونش عدالت است
دنبال خلق میدوم و ای دریغ، باز-
هر روز من لبالب از آیین حسرت است
نفرین بر این جهان پریشان و بیجهت
انگار شکل یافته از جنس ظلمت است
من خانهام وَ شهر و دهام جای دیگر است
جایی که از طریق محبت، امارت است
این روزها عجیب دلم تنگ میشود
جایی که از بلاد حبیبم بشارت است