آینه‌های بی‌نوا

شاعرانه‌های عیسی محمدی؛ روزنا‌مه‌نگار

در کنار روزنامه‌نویسی، گاهی نیز به شعرنویسی محکوم می‌شوم. این‌ درگاه را ایجاد کرده‌ام تا این شعرنویسی‌ها، در جایی گردهم جمع آیند؛ به قصد استفاده و آرشیوسازی خود و بهره دیگران. یاحق

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «poet» ثبت شده است

گرچه از بالا و پایین جهان غم ریخته
از شفای اسم تو دارو و مرهم ریخته
یک جهنم عاقبت در انتظار زندگی است
لابه‌لایش لیک پردیسی فراهم ریخته
بندبازانیم در این دره‌های خیر و شر
ای به اطمینان تو ترسم دمادم ریخته
در کویرآباد دنیا جنگلی از آه بین
بس که بر شنزار غربت اشک نم نم ریخته
ساعت از هجران تو در تیک‌تاک غصه است
بس که از بالا و پایین جهان غم ریخته

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۵۸
عیسی محمدی

بهار می‌رسد اما تو نیستی دیگر

انیس خاطر غمگین کیستی دیگر؟

بهار آمده بختم ولی زمستان است

تمام زندگی‌ام غرق ایستی دیگر

وَ خنده از من و از روزگار من دور است

که روز تلخ وداعت، گریستی دیگر...

تو هست و نیست شدی، ما هنوز حیرانیم

تو بودی و تو نبودی؛ تو چیستی دیگر؟

خوشا شبی که تو را خاطرم نسیم شود-

میان جنگل و ساحل، بایستی دیگر...

غریب می‌روی و اشک، همنشین من است

غریب می‌شوم؛ افسوس... نیستی دیگر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۳۹
عیسی محمدی