آینه‌های بی‌نوا

شاعرانه‌های عیسی محمدی؛ روزنا‌مه‌نگار

در کنار روزنامه‌نویسی، گاهی نیز به شعرنویسی محکوم می‌شوم. این‌ درگاه را ایجاد کرده‌ام تا این شعرنویسی‌ها، در جایی گردهم جمع آیند؛ به قصد استفاده و آرشیوسازی خود و بهره دیگران. یاحق

۹ مطلب با موضوع «رباعی» ثبت شده است

رباعی اول:


لبیک به چشمان گرانبار شما

آوخ ز گلستان پر از خار شما

پاسوز تو ای دوست، چه بسیارانند

فریاد از این خیل گرفتار شما


رباعی دوم:

آن‌قدر هوای دیگران را داری

دیوانه‌ترین نام جهان را داری!

این سبک مرا به یاد مجنون انداخت

دستور زبان عاشقان را داری


رباعی سوم:


چیزی به شب و سپیده پیوندم داد

با آن‌چه ورای دیده؛ پیوندم داد

گفتم من و عشق!؟ بی‌هوا آمد و باز-

با آینه‌های چیده پیوندم داد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۱۱:۲۵
عیسی محمدی

رباعی اول:

میدان ولیعصر، در ساعت عصر

از گوشه پارک گفتگو تا پل نصر

هرجا بروم خاطره‌ات خواهد بود

از قلهک و چیذر و قبا تا شب قصر


رباعی دوم:

می‌بارم، اگر سبز اگر بی‌جان است

انگار تمامیت من ایمان است

می‌بارم و انتظار جبرانم نیست

دستور زبان من اگر باران است


رباعی سوم:
دنیا پر قیل و قال؛ ساکت بشوید!

مردان فسرده‌حال! ساکت بشوید...

از گفت شما بوی فضاحت جاری است؛

ای قوم بریده بال! ساکت بشوید....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۷ ، ۱۹:۲۵
عیسی محمدی

رباعی اول:


سهل است که با وجود تو جان بدهم

وقت است که تا به سود تو، جان بدهم

یک عمر به تمرین جنون غرقم تا-

در فلسفه نبود تو جان بدهم


رباعی دوم:


افسوس که از ستارگان هیچ نخواست

از فرصت بی‌بدیل جان، هیچ نخواست

دنیا همه در تیررس میلش بود

دیوانه کسی که از جهان، هیچ نخواست


رباعی سوم:


در باور ما، لوس شدن ممنوع است!

جز قله و طاووس شدن، ممنوع است!

محکوم به پیروزی و زیبا شدنیم

برخیز! که مأیوس شدن، ممنوع است!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۷ ، ۱۰:۵۶
عیسی محمدی

رباعی اول:


آن چشم - و آن چشم - چه با جانم کرد

طوفان نگاه تو چه عریانم کرد

یک زلزله‌ای آمد و من خاک شدم

عقلی که «دلم» بود، چه ویرانم کرد


رباعی دوم:


تو آمدی و کلوچه‌ای در دستت

این قلب بزرگ، نوچه‌ای در دستت

بن‌بست‌ترین شبم گذرگاه تو شد

با رمز عبور کوچه‌ای در دستت


رباعی سوم:


دلتنگی گاه و - نیز- بی گاه منی

تصویر درون برکه ماه منی

تاراندن تو از دل من بیهوده است

مهمان ضمیر ناخودآگاه منی!



رباعی چهارم:
سرخی لب‌های تو در یادم نیست
دنیای تو، گنجایش فریادم نیست
نه یادی و فریادی و فرهادی، وای!
انگار که اسم من، دگر آدم نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۷ ، ۱۰:۵۴
عیسی محمدی

رباعی اول:


بعد از تو بعید است که دل، دل بشود

دریازده شور، به ساحل بشود

شیر و عسل و بلبل و رودش با من

لبخند بزن؛ بهشت کامل بشود


رباعی دوم:


من می روم از شهر، صراطش با تو

پاشیدن آب و صلواتش با تو

بی نام «علی»، فرصت ماندن صفر است

توضیح تمام واضحاتش با تو


رباعی سوم:


پارو زده‌ام تمام این فاصله را

تا ختم کنم، تمام این غائله را

من «دور» شدم، هر چه تلاشم «بیش» است!

باید که چگونه حل کنم مساله را؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۷ ، ۱۰:۵۳
عیسی محمدی

رباعی اول:


گفتند که دوران تو سر آمده است

سیمرغ مرا، دو دانه پر آمده است

اما هر صبح من خودم می‌بینم

مرغی که رمید، از سفر آمده است


رباعی دوم:


ساکت شده‌ای؛ عشق شنفتن دارد

لبریز خروشی؛ که تهمتن دارد

معطوف تو شد زندگی کوچک من

سودای غمت، ارزش مردن دارد


رباعی سوم:

یک حس عجیب، در دلم زنده شده

اویی که بزیست بی تو، بازنده شده

تنپوش غمت که بر همه زار زده

رختی است که بر تنم برازنده شده



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۷ ، ۱۴:۱۲
عیسی محمدی

رباعی اول:


چرخی بزن و باده ما را پر کن

این ساغر گلگون بلا را پر کن

برخیز و ز تصویر پر از جام خودت

این آینه‌های بی‌نوا را پر کن


رباعی دوم:


آتش بزن این خاطره‌های بد را

بر باد بده جام و غم بی‌حد را

در وادی اختیار، پاسوز توایم

آتش زده‌ایم، این همه «باید» را


رباعی سوم:


ای دوست، کدام آینه در حد تو بود؟

یا مرز کدام آینه، در حد تو بود؟

هر جا بروم، دوباره محکوم توام

از فرش به عرش، جملگی رد تو بود


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۷ ، ۱۴:۱۱
عیسی محمدی

رباعی اول:


در هرم نفس‌های تو جان خواهم داد

خود را به جهان، باز نشان خواهم داد

ای خاطره انگیزترین نام جهان!

با نام تو، ایمان به جهان خواهم داد


رباعی دوم:


ای سوته‌دل خسته من، خواب چرا؟

در قلب تو صد پیچ و دو صد تاب، چرا؟

تو قافله پر از تب خورشیدی

آوارگی یک شب مهتاب چرا؟


رباعی سوم:


تو، روح منی و من، تنم ای ساقی

در نام تو، خیمه می‌زنم ای ساقی

آغازی و پایانی از این شور مجوی

من عاشق عاشق شدنم ای ساقی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۷ ، ۱۳:۲۶
عیسی محمدی

رباعی اول:


مصلوب دو چشمان ترت خواهم ماند

بی‌بال‌ترین! بال و پرت خواهم ماند

ای بوسه تو، مرگ تمامیت من!

سقراط غزلنوش لبت خواهم ماند!


 رباعی دوم:


این خاطره‌های خسته، کافی است مرا

آیینه زنگ بسته، کافی است مرا

من ماندم و آسمان و درویشی محض:

یک پنجره شکسته کافی است مرا


رباعی سوم:


مرموزتر از چراغ جادو شده‌ای

خاموش‌تر از دو چشم بی‌سو شده‌ای

ای عشق! چه بر شکوه نامت رفته است؟

آنگاه، که عاجزانه "تابو" شده‌ای


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۷ ، ۱۶:۴۳
عیسی محمدی