آینه‌های بی‌نوا

شاعرانه‌های عیسی محمدی؛ روزنا‌مه‌نگار

در کنار روزنامه‌نویسی، گاهی نیز به شعرنویسی محکوم می‌شوم. این‌ درگاه را ایجاد کرده‌ام تا این شعرنویسی‌ها، در جایی گردهم جمع آیند؛ به قصد استفاده و آرشیوسازی خود و بهره دیگران. یاحق

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترانه عاشقانه» ثبت شده است

چه می‌شود که جهان از میانه برخیزد
وجود تلخم از این عاشقانه برخیزد
تو باشی و نفس تا ابد مقدس تو
هر آن‌چه جز هوست، از کرانه برخیزد
زمان به عزلت پیش از نگاه تو برود
مکان ز منظره‌ی این فسانه برخیزد
چه می‌شود که بیایی به قلب کوچک من 
که جان ز طاقت این آستانه برخیزد
چنان به سطح زمین خیال تو بخورم
که آه تا جهت جاودانه برخیزد
چنان به سمت من و روزگار من رو کن
که هر چه «بود و نبود»، از میانه برخیزد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۳۳
عیسی محمدی

کنار این خیابونی که سرده

کنار این خیابونی که تنهاس

تو می‌آیی به شهر ساکت من

و میلادت سرآغاز یه رؤیاس


میون جدول و سیمان و دیوار

تو سرسختی، ولی زیبا و تردی

میون این خیابون‌های زشتی

تو تنهایی، ولی بازی رو بردی


توی این بازی بس نابرابر

هزار برگ برنده دست تو بود

صدای تو صداهامونو گم کرد

که بغض صد پرنده دست تو بود


میون سنگفرش و کاشی و کفش

تو مثل روز روشن پا گرفتی

تمام حرمت این قصه بودی

که کم‌کم، کعبه رو از ما گرفتی


خدای زندگی بودی تو ای گل!

کنار کاشی و دیوار و جدول

و من تصویر این شهری که سرده

و تو تصویر یک رؤیا، از اول


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۷ ، ۱۷:۲۳
عیسی محمدی

دلم بی تاب رفتن شد

نمی فهمی تو حالم رو

یکی پیدا کنه امشب

جواب این سئوالم رو:


همه دنیا کنار من

ولی من دورم از دنیا

هوای سینه سنگینه

چه توفانی‌یه این دریا


باید پیدا بشه امشب

اونی که همنفس باشه

بفهمه درد زندون رو

شریک این قفس باشه


دارم می میرم از غصه

نمی فهمی تو حالم رو

ته فنجون این دنیا

به هم می ریزه فالم رو


بلیت اشک تو دستم

دلم بی تاب رفتن شد

رفیق عصر دلتنگی

دیگه وقت شکستن شد


طلسم شوم تنهایی

گرفته دامن من رو

یکی بشماره از اول

ترک های تن من رو


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۲۸
عیسی محمدی