نهنگی در کنار ساحل ِ آرام میمیرد
که تشنه در میان موجهای ِ رام میمیرد
به استیصال مأیوسانهاش غرق تماشایند
که در اوج تقلاهای بیفرجام میمیرد
ببین! سلطان دریاهای بیمرز است و بیپایان
که اینگونه به دور از خانه و گمنام میمیرد
جهان را عادت دیرینهاش وهن بزرگان است
چو الماسی که در مردابها، ناکام میمیرد
به تو نفرین، به تو ای گنبد مینای تو خالی-
نهنگانت، کنار ِ ساحل آرام میمیرد