شهزادهی ابروکمان اصل قاجاری
با این خیابانخواب چرکینات چهها داری؟
با این پریشانخاطر تلخ سبو در دست
کاندر ترکهای سبویش رفته هشیاری
یا آنکه در آغوش تنگم گیر شاهانه
یا دست بردار از سرم در خواب و بیداری
والامقام کشور قلبم اشارت کن
تا جان بیمقدار ریزم پای گفتاری
از من طلا میسازد این عشقی که بیداد است
بدرود ای جادوگری دنیای طراری
در باغ و در باران مرا سرسبز خواهی یافت-
از عشق خود، آه ای پریرفتار درباری
برخیز و رویای مرا رنگ حقیقت بخش
شهزاده ابروکمان اصل قاجاری