قلبهای سیمانی/ غزلی از عیسی محمدی
جمعه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۱۵ ب.ظ
پشت این قلب های سیمانی
جنب دهلیزهای ویرانی
ای طلوع خلیج حیرانی
از غروب غزل، چه می دانی؟
عشق رفت و صعود تنهایی
درد ماند و هبوط ویرانی
قحطی واژه های نورانی است
از کدامین ترانه می خوانی؟
قلب من تکه تکه شد بانو
در شب آیه های طوفانی
شهر ماند و شب و شراب و شبان
خالی از جلوه های چوپانی
باز کن آن دو چشم و خوب ببین
من! شبان شبان حیرانی
۹۷/۰۶/۳۰