میشویمت با اشکهایم/ غزلی از عیسی محمدی
می شویمت با اشک هایم، نابتر گردی
چون باد می آیم که تا پر تاب تر گردی
چون مهر پولادین به روی روح سرگردان
می کوبمت ای دوست، تا پایاب تر گردی
لالایی شهر جهان تقدیم چشمانت
آرام می خوانم تو را، در خواب تر گردی
موسیقیای ماندگار روزهای خوش
من ساز خواهم شد که تا مضراب تر گردی
گفتی که غمگینی به چشمانت نمی آید
با رنج، خندیدم کمی شاداب تر گردی
بگذار و بگذر، قصه ها و غصه، بسیار است
خاموش تر باید که تا در خواب تر گردی!